سبک زندگی . دو

خیابان ها تغییر می کنند،نحوه عبور و مرور تغییر می کند،ساختمان ها و وسایل آسایش در خانه ها تغییر می کنند،ولی مردم از نسلی به نسل دیگر تغییر نمی کنند.در زمینه کارهای هنری،خالق مانند بقیه مردم زندگی می کند،اما او نسبت به تغییرات در شیوه زیستن حساس است و هنرش به طرز اجتناب ناپذیری متاثر از شیوه ای است که هر نسل زندگی می کند،متاثر از شیوه ای که هر نسل آموزش می بیند و متاثر از شیوه ای که به تکاپو می افتد،تمام این ها کمپوزسیون آن نسل را می آفریند.هر نسلی کمپوزسیون خودش را دارد،مردم از نسلی به نسل دیگر تغییر نمی کنند بلکه کمپوزسیونی که آن ها را احاطه کرده است متحول می گردد.
گرترود اشتاین

هنر کاربردی . دو

The Art Is Work

این شعار نام کتابی است از میلتون گلیزر.او همان گرافیستی است که برای یک پروژه شهری،آرم بسیار مشهور "من عاشق نیویورک ام" را طراحی کرده است.او به شدت با تاریخ هنر پیوند دارد و رد تاثیرات مختلف،از پیکاسو گرفته تا جورجو موراندی (گلیزر مدتی شاگرد او بوده) را می توان در کارهایش دنبال کرد.من این شعار او را بسیار دوست دارم و به نظر می آید که به شدت پیوندی اساسی با زندگی هنری خود او دارد.او بسیار واقع بین است و این تکه از گفتگوی اوبا براد هلند،این خصوصیت اش را به خوبی نشان می دهد:
براد هلند:الگوی شما بیشتر شبیه به روبنس بود که یک استودیو را می چرخاند،تا مثلا ونگوگ که ملودرام زندگی او به الگوی از کار افتاده ای برای هنرمندان قرن بیستم بدل شده بود.
گلیزر:بله و متاسفانه الگوی خودخواهانه ای هم هست.الگویی که القا می کند تو کارت را بکن و مطمئن باش آنها سرانجام تو را دوست خواهند داشت و پول به پایت خواهند ریخت و مشهورت خواهند کرد.چنین تصوری نسل تلخ اندیشی را بار می آورد که نمی توانند درک کنند چرا از عهده گرداندن زندگی شان بر نمی آیند.هنگامی که ما استودیومان را راه انداختیم،تنها می خواستیم خرج زندگیمان را درآوریم.دقیقا نمی دانستیم این چه معنایی دارد.استودیو را راه انداختیم.دنبال کار گشتیم.کار گرفتیم.الهام بخش یکدیگر شدیم و بعد،یک وقتی،فهمیدیم کار متفاوتی انجام می دهیم.

متن کامل گفتگو در شماره بیست و شش نشریه حرفه هنرمند

بدون عنوان . سه

تلاش نکن!
یادداشت سنگ قبر بوکوفسکی

هنر کاربردی . یک

مجله CIRCULAR نشریه داخلی کانون طراحان حروف لندن است.این کانون خود را نوعی باشگاه اجتماعی برای طراحان داخلی می داند.تمام فعالیت های این سازمان بر پایه کارهای داوطلبانه است.آنها جلسات سخنرانی ماهانه دارند و مخاطبان هر دوره صد نفرند که اکثرشان طراحان حرفه ای و پنج درصدشان دانشجو هستند.این نشریه به علت مسائل مادی گاهی با تاخیر چاپ می شود و نشریه هیچ الگویی برای طراحی ندارد.هرگونه تغییری در شکل و اندازه آن به مفهوم مورد بحث و الته به قیمت تولید بستگی دارد و تنها چیزی که اهمیت دارد،تولید یک نشریه جالب و کاربردی است.

بدون عنوان . دو

باقی راه را به متنفر بودن از نیویورک گذراند:گم نامی،هراس آمیزی حق به جانب آن،جیر جیر لوله های فاضلاب،چراغهای همیشه روشن،صدای بی وقفه پا،راه روی مترو و ...
از داستان کوتاه ارباب مصیبت از کاپوتی

سبک زندگی . یک

سوسیس،پوره و چتر کاملا انگلیسی اند.چه چیزهایی کاملا ایرانی اند؟

خلاقیت . سه

ما دنیای کوچک خودمان را ساخته ایم.وقتی این کار را بکنی،هیچ چیزی نمی تواند بگیردت.
بر و بچه های گروه راک وایت استرایپز

بدون عنوان . یک

در همه خیابان های همه شهرها،کسی که هیچ کس نیست این رویا را در سر می پروراند که سرانجام کسی شود.
از جمله های تبلیغاتی فیلم راننده تاکسی

سینما . دو

وقتی فیلمی را دوباره می بینی و باز هم خوشت می آید،خصوصا در گذر زمان،حتما چیزی داشته.این بهترین ستایشی است که می توان از یک فیلم کرد.این که پس از سالها دیدمش و باز هم خوشم آمد.
فرخ غفاری

خلاقیت . دو

David Byrne (رهبر گروه تاکینگ هد):تحولی در کارهای من نیست.یک ارتباط افقی بین همه کارهای من وجود داره.در واقع جلو رفتن نیست.جا به جا شدنه .
(او همزمان به موسیقی و معماری و فیلمسازی نیز پرداخته است)

سینما . یک

موج نویی ها قبل از آنکه فیلم بسازند ، ابتدا فضایی را که دوست داشتند گسترش دادند.سینه کلوپ و مجله راه انداختند و درباره فیلمها نقد و تئوری نوشتند و با هم بحث و جدل می کردند.

از مصاحبه گدار با ژاک دوئن :
گدار : منتقدان امروزی به قصد فیلم ساختن نقد نمی نویسند . نقد از نظر من یعنی ساختن فیلم و خیلی از فیلم هایی که ساخته ام در واقع نوعی نقد بوده اند و شاید هم جای واقعی شان در مجله ها بوده است و نه روی پرده . به همین علت نه از فیلم ساختن غمگین می شوم و نه نگران. برای ما مثلا تعریف کردن از فیلم های بکر نوعی فیلم سازی به شیوه بکر بود.رابطه قلم و دوربین هیچوقت به بدی امروز نبوده است. علت عدم همکاری من با کایه فعلی این است که قلمزنان کایه نه دوربین را می شناسند و نه نیازی به آن دارند . گمان می کنند که برای قلم به دست گرفتن نیازی به دوربین نیست و برعکس. سینمای دوران ما دامنه و تبعاتش برعکس امروز زیاد بود.

خلاقیت . یک

" من یک دوربین قطع بزرگ هشت در ده را به بالای کوهی در ایست پارک بردم و هرگز عکسی نگرفتم "
هری کالاهان